ریاضیات...


مشتبی حسینی

خوش اومدید

  

   حساب کردم که می گویم...

   لحظه ی مرگم هم به بالینم بیایی...

   دو بار آمدن هایت از یک رفتن کم می شود...

   و یک آمدن می ماند...

   ریاضیات گاهی چقدر شیرین می شود...



نظرات شما عزیزان:

* گورستاטּ ﻳڪ ﺮﻭﺍﻧﮯ *
ساعت23:53---19 مرداد 1391
هی تو...
دوستت دارم...
بی دلیل...
آری...بی دلیل....
البته دنبال بهانه ای برای دوست داشتنت گشتم....اما................
پیدا نکردم....
اوووووووووووووم....چه زیبا بود....
بار اول را میگویم....که به توگفتم دوستت دارم....لبخند زیبایی زدی....
شوق وصف ناپذیری تمام وجودم را برانگیخت....
حس تازگی...زندگی....
اما....
هربار...
هربار که حسم را به تو بازگو کردم لبخند زیبایت کم رنگ تر شد....
هرروز بیشتر از دیروز....
الان...
نگاه به سکوتم نکن...
ترسیده ام....ترس محو شدن لبخندت باعث شد تمام احساسم را سرکوب کنم...
دوستت دارم اما زبانم از دلم فرمان نمیبرد...
میخواهم شادمان باشی....لبخند زیبایت صورت چون ماهت را نوازش کند...
میخواهم بدانی که دوست داشتنت در این وادی هیچگونه حس مادی ندارد...یک جوشش درونی است....
دوستت دارم....تو فقط لبخند بزن...
بدون اینکه از دوست داشتن من آگاه باشی....
لبخند بزن...


یه تنها
ساعت21:18---7 مرداد 1391
جالب بود ممنون

zirak
ساعت13:21---23 تير 1391
این فقط یه نظره و بس .
بهتره قسمت رنگی نباشه


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,ساعت 18:9 توسط مشتبی| |


:قالبساز: :بهاربیست:

 دانلود آهنگ - قیمت خودرو - قالب وبلاگ