مشتبی حسینی

خوش اومدید

 

قرارمان...

همان جای همیشگی

فقط این بار

تو هم بیا...!!!

 

نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 23:36 توسط مشتبی| |


حس اون سیگار بدبخت رو دارم که همه جا حرف از ترک کردنشه....!!!!


نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 3:39 توسط مشتبی| |

 


ثبت احوال در شناسنامه ام ؛
همه چيز را ثبت كرده ...
جز احوالم ... !!!



 

نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 3:27 توسط مشتبی| |



ای کسانی که ایمان آوردید، جدی جدی ایمان آوردید؟ دیگه آیه نازل نکنیم؟ ردیفه؟


نوشته شده در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,ساعت 18:36 توسط مشتبی| |

 

   خدایا...دریایت ردپای عشقم را از ساحلش پاک کرد...

   یا عشقم رابیاور...

  یا دریایت را آتش می زنم؟...

 

 

نوشته شده در یک شنبه 25 تير 1391برچسب:,ساعت 22:14 توسط مشتبی| |

 



پرسيد : چند سال داری؟
گفتم : روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم،

 

 کودکی چند ساله‌ام...!!!

 

 

 

نوشته شده در شنبه 24 تير 1391برچسب:,ساعت 20:30 توسط مشتبی| |



خیلی وقتا بهم گفتن چرا میخندی بگو ما هم بخندیم ...

اما هرگز نگفتن چرا غصه میخوری بگو ما هم بخوریم ....



نوشته شده در جمعه 23 تير 1391برچسب:,ساعت 15:33 توسط مشتبی| |

  

   حساب کردم که می گویم...

   لحظه ی مرگم هم به بالینم بیایی...

   دو بار آمدن هایت از یک رفتن کم می شود...

   و یک آمدن می ماند...

   ریاضیات گاهی چقدر شیرین می شود...

نوشته شده در پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,ساعت 18:9 توسط مشتبی| |


 

وَقتے اُفتادَمـــــــ زَمینـــ تو بُلَند بُلَند مےخَندیدے...

 

 

 

و مَنــــــ.....

 

 

 

تَمامـــِ حَواسَمــــ بہ اَطرافــ بود کِہ کَسے عاشِقــــــِ خَنده هآتــــ نَشہ

 

نوشته شده در پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,ساعت 3:50 توسط مشتبی| |


آدمایی که سا کت سوار تاکسی میشن تا مقصد از پنجره بیرون رو نگاه می کنن، آخرشم، بدون هیچ حرفی، کرایه رو میدن و میرن آدمای خسته و دلتنگی هستن سر به سرشون نذارین...


نوشته شده در چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:,ساعت 23:39 توسط مشتبی| |

   خدایا...

   بیا قدم بزنیم...

   سیگار از من ؛

   باران از تو.

نوشته شده در سه شنبه 20 تير 1391برچسب:,ساعت 22:28 توسط مشتبی| |

از برادرانه یوسف پرسیدند:

وقتی یوسف را درچاه انداختید چه گفت؟

گفتند:

شلپ

نوشته شده در سه شنبه 20 تير 1391برچسب:,ساعت 21:0 توسط مشتبی| |

 

 

خطرناک ترین جای دنیا میدونی کجاست؟

مستراحی که سنگش خیلی دور از در است و درش هم قفل نمی‌شود …

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 20 تير 1391برچسب:,ساعت 1:28 توسط مشتبی| |

 

             هیچکس همراه نیست...تنهای اول

 

نوشته شده در دو شنبه 19 تير 1391برچسب:,ساعت 23:49 توسط مشتبی| |


کـــودک بازیگـــوش خیـــالت ...

دوبـــاره تـــوپ یـــادت را در حیـــاط خـــاطر من انداخـــت ...

خاطـــرت را برداشتــــه و در بــــه رویـــت بـــاز کـــردم ...

خواستـــم  دادی ... فریـــادی ...اعتـــراضی ...!

تا دیـــگر ایـــن چنیـــن جســـورانه آرامشـــم را برهــم نزنـــی ...

امـــا با دیــدن لبخنــد شیرینـــت و نگـــاه شیطــنت آمـــیزت ...

با لبخنـــدی خیــــالت را پـــس دادم ...

جالـــب بـــود !!
درب خاطـــراتم را کـــه می بســـتم بـــا خـــود زمزمــــه میکــــردم ...

مــــی شود ایــــن تـــوپ دوبـــاره در حیـــاط ایـــن خانـــه بیفـــتد ؟!!!

 
 
 

 

نوشته شده در دو شنبه 19 تير 1391برچسب:,ساعت 22:35 توسط مشتبی| |

 

راننده تاكسي اسكناس رو گرفت و پرسيد:

يك نفري؟

مكث كردمو گفتم خيلي وقته. . .

 

 

نوشته شده در شنبه 17 تير 1391برچسب:,ساعت 22:28 توسط مشتبی| |

 

 

دیگر نمی گویم گشتم نبود نگردید نیست،بگذار صادقانه بگویم:

گشتم،اتفاقا بود،فقط ماله من نبود...بگذار دیگری بگردد،شاید ماله او باشد...

 

 

نوشته شده در شنبه 17 تير 1391برچسب:,ساعت 15:9 توسط مشتبی| |

 

هرروزتکراریست

صبح هم ماجرایه ساده ایست

گنجشک ها الکی شلوغش می کنند...

 

نوشته شده در شنبه 17 تير 1391برچسب:,ساعت 1:23 توسط مشتبی| |


:قالبساز: :بهاربیست:

 دانلود آهنگ - قیمت خودرو - قالب وبلاگ